کلبه دل
فرهنگی مذهبی ورزشی
دوست دارم جانم را هزاران بار فدایت نمایم وتو سالم بمانی و جهان را از عدل و داد پر كنی. برای سلامتی و تعجیل در ظهورت هر روز صدقه می دهم وبا خواندن دعای فرج این را از خدا می خواهم.
مولایم!
حال، من مانند بچه ای یتیم هستم كه به او وعده داده اند :پدرت از سفر خواهد آمد و او روز وشب را می شمارد به امید آمدن پدرش وبا این امید زندگی را سپری می كند.
میگویند خیلی ها به دیدارت مشرّف شده اند. من خیلی دعا می خوانم و از خدا می خواهم كه برای لحظه ای تو را ای یوسف زهرا ببینم و درد و دلها وشكایاتم از نامردی های روزگاررا به تو بگویم.
هفته ها چون به جمعه ختم می شوند برایم تكراری نیستند چون هر جمعه می گویم: شاید صدای «انا المهدی اش »به گوشم رسید.صبح های جمعه با «این بقیّة الله»چشمانم بارانی می شوند و غروبش با دعای سمات، اشك ، پهنای صورتم را می پوشاند.عصرهای جمعه را اصلأ دوست ندارم چون می بینم روز خاتمه یافت وتو نیامدی. آخر چقدر زمزمه كنیم:
«شاید این جمعه بیاید شاید پرده از چهره گشاید شاید»
نظرات شما عزیزان:
|
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
|||
|